کد مطلب:129884 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

واکنش یزید
مورخان نوشته اند كه یزید، پس از شنیدن سخن زحر بن قیس، سخنانی بر زبان آورد كه - به نظر ما - حاكی از دروغگویی و دورویی او می باشد. [1] .

هر كس جنگ را بچشد طعمش را تلخ خواهد یافت و جنگ او را در آوردگاه ترك می كند. [2] .ابن اعثم نقل می كند كه یزید لختی سر به زیر افكند. آن گاه سر بلند كرد و گفت: ای مرد، بدون قتل حسین بن علی از فرمانبرداریتان خوشنودتر بودم. به خدا سوگند اگر او به نزد من باز می گشت از او در می گذشتم، لیكن خداوند پسر مرجانه را زشت گرداند.


گوید: عبدالله بن حكم - برادر مروان بن حكم - نزد یزید بن معاویه نشسته بود و آغاز به گفتن شعر كرد. یزید گفت: آری، خداوند ابن مرجانه را لعنت كند كه در كشتن حسین فرزند فاطمه شتاب ورزید. به خدا سوگند اگر من رو در روی او قرار می گرفتم، هر آنچه از من می خواست به او می دادم و با آنچه در توان داشتم مرگ را از او دور می ساختم؛ اگر چه به كشتن برخی فرزندانم منجر می شد! اما این كار قضای حتمی خداوند بود؛ و چاره ای جز این نبود. [3] .

به گمان ما - علاوه بر آنچه كه قبلا درباره ی یزید گفته ایم - شرایط حاكم مجلس موجب شد كه یزید چنین موضعی را - از روی دروغ و نفاق - بگیرد. شاید این نخستین جایی بود كه بازگشت و پشیمانی خویش را آشكار ساخت.

همانند این مطلب در «العقد الفرید» آمده است؛ كه یزید گفت: خداوند پسر سمیه را لعنت كند. به خدا سوگند اگر من رو در روی او قرار می گرفتم از او در می گذشتم و خداوند ابا عبدالله را رحمت كند و بر او ببخشاید. [4] .

نزدیك به همین مضمون در «الاخبار الطوال» آمده و افزوده است كه پس از آن، یزید به این بیت تمثل جست:

سرهای مردانی را كه بر ما عزیز بودند شكافتیم و آنان نافرمانبردارتر و ستمكارتر بودند. [5] .

ما شواهد متقن و كافی آوردیم كه اثبات می كند یزید فرمان قتل حسین (ع) را داد و از كشتن او نیز خوشنود بود و متهم ردیف اول و بلكه مجرم اصلی اوست. اظهار پشیمانی او نیز به دروغگویی و ترس او از زوال حكومتش باز می گردد. او، پس از آنكه اندك اندك قضیه روشن شد و مردم به مخالفت با كار او برخاستند، این سخنان را بر زبان جاری ساخت. دلیلش هم این است كه نه ابن زیاد را به خاطر این كارش كیفر داد و نه از امارت معزول كرد. بلكه از او تشكر كرد و از او دعوت به عمل آورد و - چنانكه گفته شد - با او به شرابخواری پرداخت.


روایت حافظ بدخشانی نیز حاكی از همین مطلب است. او می نویسد: چون به دمشق رسیدند و بر یزید وارد شدند، سر حسین (ع) را پیش او افكندند. آن سنگدل از كشتن او شادمان شد و با چوب خیزران بر سر او می زد.... [6] .


[1] ر. ك. به عنوان هاي «قاتلان حسين (ع)» و «دروغ يزيد» در مقدمه - شخصيت يزيد.

[2] الطبقات الكبري (ترجمة الامام الحسين (ع))، ص 81.

[3] الفتوح، ج 2، ص 180؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 56.

[4] العقد الفريد، ج 5، ص 130؛ المنتظم، ج 5، ص 341.

[5] الاخبار الطوال، ص 260.

[6] نزل الابرار، ص 159.